از این حسن تا آن حسن

 

امروز وقتی دوست دیرینم حسن لاهوتی سر برخاک خواجه ربیع نهاد نتوانستم بر خود نلرزم. برای تسلای دلم قلم را بروی لختی گرداندم گریه را باید بر خود می کردم، آن را هم گذاشتم برای دیگران. 

اگر می خواهید بدانید چرا، به صفحة بعد مراجعه فرمایید

ادامه نوشته

نوروزانه 92

 

 روزی که آدمی

خورشید دوستی را

        درجان خویش یافت

راه رهائی از دل این شام تار هست

             وآنجا که مهربانی لبخند می زند

                   در یک جوانه نیز شکوه بهار هست.   (فریدون مشیری)

نوروز جشن یادها و شکوفه­هاست، یادهای خوب بهاری از درازای روزگار؛ خوب می­گویم و خوب می­بینم. با بدش ما را کاری نیست، کاری هم نبوده است، که بدی­ها ­رفتنی­اند چنان که بدان؛ آنچه می ماند خوبی است و خوشکامی. و شما در نوروز و آنچه بدان وابسته است از آئین­ها و آذین­ها، از دیرینگی­ها و دیرینه­ها چیزی جز خوبی و خوشدلی نمی بینید. باور کنید نوروز بدها و بدکاری­های بسیاری به خود دیده اما بدها و تاریکی­ها را به فراموشی سپرده و هماره بر روشنی­ها و دوستی­ها انگشت نهاده است تا آدم­ها پا بر دوش یادهای خویش بگذارند و ببنند «که خورشیدشان کجاست».

ما پروردگان نوروزیم، با یادهای فرخنده و آئین­های خجسته که مانائی و پایائی را به ما گوشزد می کنند؛ ما با فرهنگ دیرینه­سال نوروز پیمان بسته­ایم و گرم­دلی و خرسندی را در جهان می­پراکنیم تا همگان بدانند که خود را چگونه پیدا کنند. نوروز ما با همه فراز و فرودهای روزگار کنار آمده و از میان همة بی­راهی­ها راه زندگی همراه با سرفرازی را پیش پای آدم­ها گذاشته­است. ما خون سیاووشیم و در آن سوی سده­ها با کینه بدرود گفته­ایم، دشمن از شکیبائی ما بستوه آمده­است. همة کینه داران تاریخ در برابر شکیبائی و شادمانگی نوروزانة ما به زانو در آمده­اند. نوروز ما بر اندیشة سیاه­کاران تاریخ راه بسته و با روشنای نگاه خود تاریکی را از سر راه آن­ها به نیستی تارانده­است.    

  سال 1392 مانند سال­­های سال دیگر که گذشته­اند و مانند سال­های بسیار سال دیگر که گذشتنی­اند سال پاک­دلی خواهد بود و سال خوش­منشی، که نوروزش در آغوش بهاری که با خرّمی پیمان بسته­است، خوبی­ها و خرسندی­ها را در کوله بار سنگین خود خواهد پیچید برای آیندگانی که به روی آن­ها آغوش گشوده­است. و باز جهانِ بی­خود و بی­خویشتنی، که ما در آنیم، همچون گذشته­ها در آرزوی آرامش و آشتی و بی­آشوبی شرمسار خواهد ماند و بی آن­که باری از دوشی فروگذارد بر گُردة آفرینش سنگینی خواهد کرد.

 نوروز پیروز سرفراز خواهد ماند، تا جهانی باشد و روزی و نوروزی؛ و ما به جهان، که در آرزوی روزی نو تشنة راستی و نیکنامی استَ، خواهیم گفـت:

بهار است و نوروز پیروز ایران  

                       به هر روی

                          پاینده نوروز ایران.