یک کنفرانس/ یک بزرگداشت

The Turkish Presence in the Islamic World

The 2010 Levi Della Vida Award Honoring Professor C. Edmund Bosworth

"حضور ترک در دنیای اسلام" عنوان کنفرانسی بود که در نخستین روز ورودم به لوس آنجلس( ۱۸ می ۲۰۱۰) در آن شرکت کردم . این کنفرانس دو روزه را دانشگاه کالیفرنیا  به افتحار بیش ار نیم قرن پژوهش در تاریخ غزنویان و درواقع مطالعات ترک شناسی استاد باسورث برگزار می کرد و من هم برنامه سفر خود را جوری تنظیم کرده بودم که به این کنفرانس برسم.

این هم رسم خوبی است  به جای تعریف و تمجیدهای صدتا یک غاز که اغلب سودی هم ندارد یک کنفرانس علمی آبرومند برگزار می شود عده ای متخصص می آیند در یک موضوع خاص که تخصص طرف هم هست مقالاتی ارایه می دهند و یک اثر علمی هم از خود به جا می گذارند. در همین کنفرانس که من دیدم چندین مقاله خوب و بدرد بخور از متخصصان ترک شناس درجه اول خوانده شد و حرف اساسی و کلیدی را هم خود وی زد که بی شک صاحب نظر ترین هم بود.  ما باید این چیزها را از هرکس که باشد یاد بگیریم.  

باسورث از سالها پیش با همکاری محسن آشتیانی سرگرم ترجمه تاریخ بیهقی به انگلیسی بوده که هم اکنون زیر چاپ است و ما از چند سال پیش با هم در تماس بودیم. انتظار حود آنها این بود که ترجمه آنها زود تر از تصحیح ما در آید که چنین نشد. شاید ناشر آنها مثل ناشر ما چسپ کار نبوده است. نسخه ای از تصحیح جدید بیهقی برایش بردم که ذوق کرد و گفت با ترجمه خودمان مقایسه می کنیم.    

ببینیم چگونه مشکلات چاپهای قبلی بیهقی را به انگلیسی برگردانده اند.

 

...شتاب باید کرد

 

از "کمند شست یاز" دارد می گریزد این ماهی گریزپای هرجایی. ۳ یاز دیگر هم بر آن بیفزایید و ببینید دارد چگونه از چنگ صیاد در می رود. تالاب این غفلت زدگان راه باریکه ای هم به اقیانوس داشته است گوییا. و این غفلت زده روزگار از اتفاق به همین باریکه راه برده است و اکنون داد دل می ستاند از صیاد درکمینی که هردم می تواند قلاب حویش را راست به زیر گلوی او حواله کند. جستجو و تکاپو اما دست از سر این   جویباری خردک بر نداشته و او را در دل اقیانوس بی قرار رها کرده است. یا نه بر این ساحل آرام  آرام و قرار را از او گرفته است. کوسه ها اما جای دیگر سر در خود فرو برده اند در کمین فرصتی که در راه است. آه ماهی خردک این جویبار در کنار این اقیانوس آرام چه آرام از کنار کوسه ها می گذرد بی واهمه  از اره هایی که مدام درکار بریدن است.

با دیدن چه آسان می توان از حس غریب ماندن گریخت و خود را در گوشه ای از داری که برایت تدارک دیده اند آویزان کرد. 

از این جا تا پای آن دار فاصله ای نیست. پای رفتن تا پای دار را به هرکس و ناکسی نمی دهند.

میان ماندن و رفتن درنگ جایز نیست. شتاب باید کرد.

خوب شد یادم انداختید الآن دارم پا بر سر ۶۴ می گذارم. 

شیرین کاری چشم بادامی

این چینی های چشم بادامی چه ها که نکردند.

یک قلم کارشان هم این است که چهره شهرهای غربی را با حضور پر رنگشان عوض کرده اند. حق هم همین است برای آن که از هر چهار نفر که در روی زمین خدا نفس می کشد یکیش چینی است. در همه شهرهای بزرگ دنیا ( غیر از ایران) با ریختن اجناس و حضور آداب و رسوم خود در یک منطقه مخصوص  China Town (شهر چینی) درست کرده اند.

با خودم فکر می کردم اگر همین ایرانیهای لوس آنجلس هم در دو طرف همین خیابان وست وود دو سرستون کاخ آپادانا نصب می کردند و بالای آن می نوشتند: Persian Town ( شهر ایرانی) خیلی بهتر از تهرانجلس و ایرانجلس بود که اینهمه شایع کرده اند.  

بعد دیدم ما کجا و اتفاق نظر چینیها کجا؟